علی آقاعلی آقا، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

ما و علی آقامون:)

اولین های علی جوووون

سلام پسر گلم...اومدم برات بنویسم از اولین هات!!!...اولین باری ک غلت زدی سه ماهت بود پسر گلم...خیلی هم گریه کردی!شاید گریه شوق بود!!!...........اولین کلمه ای ک گفتی م م(با فتحه روی هر دو..ب معنی مامان)بود..این روزا از این کلمه، چند منظوره استفاده میکنی!م م(مامان)..م م(من)...م م(می می)...حالا دیگه بماند چ جوری هر بار منظورت رو تشخیص میدیم!!.........اولین باری ک خزیدی هفت ماهت بود پسر طلام..خیلی هم بامزه میری...بابایی میگه مثل سربازا سینه خیز میری!!!....اولین باری ک خودت تنهایی و بدون کمک نشستی هشت ماهت بود.......ان شاءالله همیشه سالم باشی علی جووونم.....الان ساعت هفت صبحه و علی آقا طبق معمول مامانی ک برا نماز پاشد بیدار شد و هنووووز بیداره...با...
30 آبان 1394

خاطره بدنیا اومدن علی آقا

سلام عشق مامان...امروز میخام از روزی بگم ک بهترین روز زندگیمه...جونم بهت بگه شما قرار بود شنبه شانزدهم اسفند بدنیا بیای...دکتر مامانی ب مامانی گفته بود جمعه شب برم بیمارستان و کارای پذیرشمو بکنم و صبح زود خانم دکتر بیاد و مامانی رو عمل کنه و چشممون ب جمال گلت روشن بشه...اما....شما چون دلت برا مامانت خیلی تنگ شده بود و میخاستی زودتر ببینیش!!! نیمه شب جمعه همه رو غافلگیر کردی و ما رو راهی بیمارستان کردی...اره پسر گلم...ساعت دو نیم بامداد جمعه پانزدهم اسفند من و مادرجون و بابایی ک خیلی هول کرده بود رفتیم بیمارستان..از اونجایی ک دکتر مامانی شبا عمل نمیکرد خانم دکتر شیفت اومد و مامانی رو عمل کرد و شما ساعت شش و سی دقیقه(البته توی کارت تولدت زدن شش...
28 آبان 1394

بسم الله الرحمن الرحیم افتتاح وبلاگ پسرم

بسم الله الرحمن الرحیم...سلام...این اولین پست من تو وبلاگ پسر نانازمه...مامانش قربونش بره الهی...میخام اینجا ب امید خدا از روزها و خاطرات خودم و علی و باباش بنویسم...الان ک دارم مینویسم علی کوچولویه مامان بعد از کلی آواز خوندن بالاخره خوابید...پسر قشنگم امروز هشت ماه و سیزده روز داره...هزار ماشالاش باشه...چ زود بزرگ شدی مامانی!!!...از امروز ب امید خدا سعی میکنم هر فرصتی ک گیرم اومد بیام و خاطرات خوب با تو بودن رو برات اینجا بنویسم...ان شاءالله هر وقت بزرگ شدی بیا و بخونشون و بدون چقدر من و بابایی دوست داریم...سعی میکنم خاطرات ماههای گذشته رو هم بنویسم...
28 آبان 1394
1